روزگاری بود که خائن خودفروخته به وزارت اطلاعات ایرج مصداقی با پنهان کردن ماهیت خود سعی بر این داشت که خود را «صدای زندانیان سیاسی و شهدا» بنمایاند و در این مسیر با موش مردگی، انگل وار در گوشه و کنار هواداران مقاومت می پلکید تا «اطلاعاتش» را غنی سازی کند و در روز شلیک، به شیوه توپچی رضاخان قزاق، ماموریت یک عمر مواجب را بجا آورد. سرانجام روز موعود به زعم «اداره نفاق» فرا رسید و فرمان صادرشد.
مشکل وزارت اطلاعات اما آنجا بود که «نمی شد» کسی را همزمان هم صدای زندانیان و شکنجه شدگان و شهدا قالب کرد و هم درحالیکه زندانیان مقاوم در زندانها به یمن و به اتکا مقاومت سرزنده و فعال در خارج از زندان، رژیم را به مقابله میخوانند و در اسارت هم به رژیم «بیا بیا» میگویند مبارزه آنها را دور زد و نادیده گرفت. خائن حقیر هم البته این داستان را میدانست و تمام سعی خودش را میکرد که این مشکل رو نشود و تا آنجا که امکانش وجود داشت در این زمینه وارد نشود، زیرا تناقض لاینحلی برای او و وزارت بد نام ایجاد میشد که قابل حل نبود و نیست، که به«ناگاه» رعد فریاد مقاومت سازمانیافته مجاهدین ازحنجرۀ «علی صارمی» دیوارهای قطور و «غیر قابل عبور» زندانها را درهم کوبید و «آسمان را غرق ستاره ها» نمود. توجه کنید: «.... پر واضح است كه حكم من هيچ مبناي قانوني نداشته و تنها ميخواهند با اعدام اينجانب مردم و جوانان اين ميهن را مرعوب ساخته و آنها را در پيگيري مطالباتشان به وحشت اندازند، لذا در اين ايام حسيني مناسب مي بينم كه يكبار ديگر از زبان سرور آزادگان فرياد بر آرم كه:
ادامه این مقاله را در اینجا بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر