۱۳۹۵ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

17 خرداد 1365 عزيمت رهبري مقاومت ازفرانسه به عراق


قسمتي از پيام مسعود رجوي پيش از پرواز

«من فردا از اينجا از فرانسه خواهم رفت . البته اين سفري است خطير فوق العاده خطير وسرنوشت ساز پراز خطر خطرهاي مختلف . 
اگر بپرسيد براي چه ميروي . دريك كلام ميگويم كه ، كه برفروزم آتش ها بركوهستانها . و اگر بپرسيد كه فكرش را كردي كه آنجا چه برسرت خواهد آمد خواهم گفت كه ما چه مجاهدين وچه شورا تاجايي كه ميفهميدم وميتوانستيم ، ميتوانستيم بفهميم فكر ش را كرديم . ولي ولي مگر ميشه هميشه فكر همه چيز را كرد . مگر شرايط ما وانقلابون شرايط عادي است. تاآنجاييكه من به ياد دارم درنقاط عطف درسر بزنگاهها خطير وتاريخي هميشه اينطور بود شب سي خرداد اينطور بود شب پرواز به پاريس همينطور بود وخيلي شبها وروزهاي ديگر . ماكشاكشيم با مهيب ترين نيروي ارتجاعي افسارگسيخته تاريخ ايران . باخميني اين ازنظر داخلي . از نظر بين المللي هم وقتي كه ما شروع كرديم درشرق وغرب عالم هيچكس باما نبود وهيچكس انقلا ب وقيام جديدي را برمردم ايران روا نمي ديد . هيچكس خواستار دگرگوني بنيادي درميهن به خون تپيده مانبود واين خواست خلق واراده شهدا واسرا ورزمندگان مجاهد خلق بودكه سرانجام برشوريد . بله هيچكس نبود وچه بسا كه حالا هم نباشد پس از ما چي برميايد . اين كه كار فردا را به پس فردا محول نكنيم . اينكه ديگر نبايد اعدام وتيرباران ودرد ورنج اسيران را بيشتر از اين . تاكجا . وتاچقدر ميشود هرروز شاهد خونريزي هاي جديدي از جانب دژخيم بود . وشما شاهد هستيد كه اين كتاب هرروز وهرهفته وهرماه وهرسال قطور تر ميشود . بله هركجا شمع بلا افروختند صدهزاران جان عاشق سوختند عاشقاني كه از درون خانه اند شمع روي يار را پروانه اند . شمع روي ايران وايراني وشمع پرفروغ رهايي واستقلال ملي وحاكميت مردمي را . 
از اول هم به پاريس نيامده بوديم براي وقت گذراني وبراي بازيهاي سياسي ونه براي استراحت ونه براي جان بدر بردن . 
اگر اينطور بود اين روز ها دشمن ضد بشري اينقدر باعناد وپيگيري دنبال مسئله استرداد واخراج من نبود . 
از طرف ديگر من هم به عنوان نخستين مسئول مقاومت پرخون يك خلق درزنجير نمي توانم ونبايد دراينجا چنانكه مطلوب دشمن است وبرايش اعمال فشارميكنه سكوت ويابي طرفي پيشه بكنم
نه اين شايسته مانيست .اگر چه به آنهايي كه بايد بگويم گفتم كه شخصا حتي از استرداد به خميني هم ترسي ندارم . چرا كه خونم از خون ساير خواهران وبرادران مجاهدم رنگين تر نيست . شخصافكر ميكنم درروزگاري كه شهادت اينقدر فراوان است خيلي بيشتر از قسمتم زنده ماندم خيلي . درسال 1350 يعني 15 سال پيش دردادگاه ها دربيداگاههاي نظامي شاه به اعدام محكوم شده بودم وبعد هم خيلي مقاطع ومراحل ووقايع ديگر . پس يك قلم تاآنجاييكه به خودم مربوط ميشه دست كم 15سال اضافه كشيدم . بنابراين تاآخرين لحظه تاآخرين نفس با چنگ وناخن ودندان هم كه شده بناي ستم پيركفتار جماران را تا آخرين خشتش از جاخواهيم كند بي محابا وگفته بودم كه اگر لازم بشه كوچه به كوچه وشهر به شهر وديار ديار مثل همه رزمنده هاي مجاهد خلق مثل همه ايرانيهاي آواره وتبعيدي به دنيال مقصد بزرگ مردم ايران طي طريق خواهم كرد راستي تاوقتي كه خميني ورژيمش هست راحت وزندگي برچه كسي حلال است . يك لحظه زندانيها را به ياد بياوريد . شكنجه شده ها را ، زنها ي باردار تيرباران شده مادرهاي اسيررا وخلق قهرمان درزنجير را پس اين خاك چه زيباست ولي خاك وطن نيست…»


در لحظات آن پرواز خطرناك، رژيم خميني لحظه به لحظه آنرا رديابي ميكرد. فروردگاه اورو (evro),همان فرودگاهي بود كه رهبرمقاومت 5 سال پيش از آن در تابستان 1360 در يك پرواز پرمخاطره از تهران تا پاريس در آن فرود آمده بود . اما رهبر مقاومت با انجام آن پرواز، هر گونه خطر را به جان خريد تا فصل جديدي از مقاومت را در برابر رژيم آخوندي بگشايد.

تا ساعت 5/3 بعد از ظهر روز 17 خرداد 1365 , جز برخي مسئولان مجاهدين، كسي از اين پرواز مطلع نبود. اما در آستانه ي پرواز، ديگر چيزي مخفي نماند و خبرنگاران هجوم آوردند .
– روز هفدهم خرداد 1365، هواپيماي حامل مسعود رجوي كه چند سرنشين بيشترنداشت ,فرودگاه اورو (EV RO ) پاريس را به مقصد عراق ترك كرد. يك پرواز غير منتظره كه رسانه هاي بين المللي مهمترين خبرهاي خود را به آن اختصاص دادند .
لومتن نوشت:
«حماسة‌ مسعود رجوي»‌: رجوي، نامي كه«ايران، خلق ايران در مبارزه براي آزادي خويش، مجاهدين، همگي مترادف اوست… مسعود رجوي با نامي پرآشوب، همهة‌رنجها و نيز همهة‌ستمگريهاي دگـرگوني سياسي ايران را در خويش تحمل مي‌كند».‌
مطابق صورت جلسة محرمانة مذاكرات رفسنجاني با كاردار فرانسه در بعدازظهر 10فروردين64، كه مجاهدين يك‌سال بعد آن را در نشرية مجاهد شمارهة285 كليشه و منتشر نمودند، كاردار فرانسه نيز به رفسنجاني اطلاع مي‌دهد كه دوما، وزير خارجهة فرانسه، خواهان «توازن و بهبود در روابط ايران و فرانسه»‌است و «افرادي مثل رجوي، تماسهايي نه با دولت فرانسه بلكه با احزاب سياسي فرانسه، ايتاليا، انگليس و جاهاي ديگر حفظ كرده‌اند چون خود را جزء سوسياليستها مي‌دانند».‌
نتيجة اين مراودات اين بود كه دولت فرانسه از سال64، با بالا گرفتن موضوع گروگانهاي فرانسوي در لبنان و ديگر تهديدهاي تروريستي رژيم خميني، هم‌زمان با معاملة ايران‌گيت از سوي آمريكا، تضييقاتي را عليه اقامت و فعاليتهاي رهبر مقاومت ايران در پاريس، آغاز كرد.
يك رخداد سياسي زمينهٴ كار را براي آخوندهاي تهران مساعد تر كرد. در اواخر اسفند سال 1364 انتخابات مجلس فرانسه برگزار شد و در نتيجه دولت دست راستي زمام امور را بدست گرفت .
در همين ايام گروگان هاي فرانسوي در لبنان كه چهار تن بودند به هشت تن افزايش يافتند .
11ارديبهشت64، كاردار رژيم ايران در فرانسه، با خامنه‌اي، رئيس جمهور رژيم، ديدار كرد و ‌«آخرين تحولات در جهت عاديسازي روابط ايران و فرانسه»‌را «با‌توجه به شرطهاي جمهوري اسلامي»‌ از‌جمله «پناه ندادن به تروريستها و ضد‌انقلابيون» به او گزارش نمود.‌
در 31ارديبهشت، كاردار رژيم خميني در پاريس با رولاند دوما، وزير خارجهة فرانسه، دربارهة «اختلافات موجود» ‌و «حضور ضدانقلابيون در فرانسه» گفتگو كرد .‌
در اين زمان دولت دست راستي بعدي فرانسه، كه در فروردين65 بر‌سر كار آمد،از ماهها قبل براي آزادي گروگانهاي فرانسوي با آخوندها وارد معامله و گفتگوهاي بيشتر شده بود .
با نزديک شدن تاريخ انتخابات مارس 1986 در فرانسه قضيه گروگان ها رو به وخامت مي گذارد، گوئي ربايندگان در صددند بر نتيجه انتخابات تأثير گذار باشند. وقايع وخامت بار يکي پس از ديگري روي مي دهد.
-در 5 مارس «اعدام» ميشل سورا از زبان «جهاد اسلامي » اعلام مي شود.

– در8 مارس چهار عضو تيم خبرنگاران کانال 2 تلويزيون در بيروت ربوده مي شوند.

-در ماه مه ژاک شيراک نخست وزير فرانسه سياست عادي سازي روابط خود با تهران را اعلام ميكند

– درروز 7 ژوئن دولت فرانسه يکي از خواسته هاي ايران را بر آورده مي کند : عزيمت آقاي رجوي به بغداد.

اما رژيم خميني كه در آغاز من غير مستقيم و از زبان گروههاي دست نشانده خود در لبنان صحبت ميكرد , در آستانه انتخابات فرانسه در زمستان سال 1364 هرگونه لفافه وتعارف را كنارگذاشت :

در 25بهمن64، كاردار رژيم خميني در پاريس، به‌دنبال سوء‌قصدهايي كه در آن شهر صورت گرفته بود، اعلام كرد:

«ما همواره مقامهاي فرانسوي را از حضور عده‌يي تروريست فراري در خاك فرانسه… مطلع نموده‌ايم»‌و «لازم است مقامهاي فرانسوي به اين امر توجه داشته و براي تأمين امنيت داخلي، لانهة فساد را از بين ببرند».‌

يك ماه قبل از اين تاريخ، در 26دي، هفته‌نامهة فرانسوي VSD، در مقاله‌يي تحت‌عنوان «‌تهران خواسته‌هايش را افزايش مي‌دهد، بهاي هول‌انگيز گروگانهاي فرانسوي در لبنان» نوشته بود:

«فعاليتهاي سياسي تبعيديان محدود خواهد شد و حتي برخي از آنها قرباني خواهند گرديد. به‌عنوان مثال، مسعود رجوي، رهبر مجاهدين خلق، كه تا به‌حال توسط دو اسكادران ژاندارم در محل اقامتش در اور‌سور‌اوآز حفاظت شده است، اين خطر وجود دارد كه يكي از نخستين كساني باشد كه بدون دفاع مي‌ماند».‌

روز 6 فروردين 1365 روزنامه لوموند با درج مقاله اي مجاهدين را مورد حمله قرار ميدهد .از جمله مينويسد: «ستاد اورسورواز مركز لجستيك فعاليت مجاهدين است.» . يا «مجاهدين در روستايي واقع در عراق 750 عضو خود را كه مخالف رهبري هستند زنداني كردند»!!

در 13فروردين، شب‌هنگام، بمبي در چند‌صدمتري اقامتگاه اورسورواز، منفجر گرديد. فرداي آن روز خبرگزاري فرانسه در گزارش خود، دربارهة انفجار بمب «در چند‌صد‌متري اقامتگاه تحت مراقبت مسعود رجوي، رئيس شوراي ملي مقاومت ايران، نيروي اصلي اپوزيسيون رژيم خميني»، خبر داد .

در 27فروردين، روزنامة لاگازت فرانسه از قول «منابع قضايي» نوشت كه يكي از سه بمبگذار «از فعالان سياسي راست افراطي»‌بوده است.‌

در 26فروردين، رژيم خميني از طريق ارگان رسمي خود، روزنامة اطلاعات، خطاب به‌دولت فرانسه تصريح نمود:

«اگر فرانسويها مي‌خواهند در رابطه با ايران تجديد‌نظر كنند، پايگاههاي منافقين ‌را برچينند. چرا فرانسويها اسير آمريكاييها بشوند؟ شما منافقين را از كشورتان اخراج كنيد، آمريكا خودش مي‌داند آنها را كجا ببرد، بختيار و بني صدر مال شما؛ در چنين صورتي است كه مردم ما باور خواهند كرد كه فرانسه يك كشور دوست است».‌

روز 30 ارديبهشت عليرضا معيري معاون سياسي نخست وزير خميني كه تا چندي قبل از آن كاردار رژيم در فرانسه بود در راس هياتي براي ديدار رسمي از فرانسه وارد پاريس شد . او حامل پيامهايي براي رئيس مجلس، نخست وزير، وزير خارجه، و رئيس جمهور فرانسه بود

به موازات انفجار بمب در نزديكي محل اقامت و دست‌باز پيدا كردن ايادي رژيم , تحريكات و مراجعات افراد يك گروه ماركسيستي به‌نام اقليت، در اطراف اقامتگاه جريان داشت كه در اتحاد ‌عمل آشكار با يك سرويس فرانسوي,فعالان راست افراطي و سفارت رژيم, به حادثه‌سازي و جنجال‌آفريني روزمره عليه رهبر مقاومت در اطراف اقامتگاهش مبادرت مي‌كردند. .

در پي بازگشت به قدرت، جناح راست قضيه گروگانها را در دست ميگيرد. شارل پاسكوآ امروزه با جسارت تمام ميگويد كه “اصلا از قضيه خبر نداشته است“. او دوستش ژان شارل مارشياني، اهل جزيره كرس و افسر اطلاعاتي را به محل اعزام مي كند و با اخراج مسعود رجوي، ضمانتهايي به ايران مي دهد. بلافاصله در 20 ژوئن 1986، (30خرداد 1365) فيليپ روشو و ژرژ هانسن آزاد مي شوند.

اين تازهترين بازگويي روايت زد و بندهاي ننگين رژيم آخوندي و دولت ژاك شيراك در سال1365 است. معامله برسر آزادي گروگانهاي فرانسوي در لبنان در ازاي اجراي توطئه عليه رهبر مقاومت ايران. روايتهاي ديگري نيز اين زد و بندها وجود دارند:

سال1380 يك كتاب پرفروش به نام ”جاسوس خدا“ در فرانسه ماجراي دست داشتن رژيم آخوندي و بطور مشخص سفارت رژيم در پاريس را درچند رشته عمليات تروريستي, كه در سالهاي1985 و 1986در پاريس باعث مرگ و جراحت شمار زيادي از شهروندان فرانسوي شده و هم چنين توطئة تروريستي گسترده يي را كه براي ترور رهبر مقاومت ايران طراحي شده بود, در 420 صفحه و با ذكر جزئيات بازگو گرد.

اين كتاب توسط”پاتركي راپيه“, نويسنده و سردبير هفته نامة فرانسوي ژورنال دوديمانش, باهمكاري دو مأمور سرويس ضدجاسوسي فرانسه(د.اس.ت)نوشته شده است و از جمله شرح داده شده كه چگونه وحيد گرجي, از مأموران ساواك آخوندي, در پوش مترجم سفارت با گروههاي راست افراطي ارتباط برقرار كرد و با به كارگرفتن امكانات آنها تا سيم كشي پل تنگ و كوچك در اور-سور-اوآز, كه اتوميبل مسعود رجوي از روي آن رد مي شد, پيش رفت. بر اساس طرح قرار بود اين پل هنگام عبور اتومبيل با انفجار مقادير معتنابهي مواد منفجره منفجر شود. اما سرويس اطلاعات و ضد جاسوسي فرانسه با نفوذ در شبكه تروريستي, طرح را خنثي كرد.

طرح ديگر را رولاند ژاكار در كتاب خود برملا كرده است :

رولان ژاكار, نويسندة فرانسوي, در كتابش به نام ”قاتلان بدون مرز“(چاپ 1985در پاريس)با اشاره به توطئه هاي تروريستي رژيم آخوندي در فرانسه نوشت:

”در مورد مسعود رجوي… رژيم خميني بر آن بود كه او را بعد از آن كه هزاران تن از هوادارانش را در داخل ايران از بين برده بود, از ميان بردارد, چرا كه رجوي هم چنان داراي صدها هزار مجاهد در ايران است كه براي نبرد آموزش ديده اند, اما از رهبران خود كه به ناچار از ايران خارج شده اند, محرومند.“

ژاكار با معرفي مسعود هندي, سرتروريست آخوندها در پاريس و برادرزادة خميني, مي نويسد:

”در سپتامير 1982, DST(سازمان اطلاعاتي فرانسه)”برادرزاده“ را در جريان يك توطئه براي سوءقصد كشف كرد. اطلاعات به دست آمده نشان مي داد كه ”برادرزاده“امام خميني مسئول عمليات ترور رهبر مجاهدين, مسعود رجوي, در اور-سور-اوآز بود, تروري كه هرگز صورت نگرفت“.

سرانجام وقتي كه رهبر مقاومت در 17 خرداد 1365 به عراق رفت , يك ماه و اندي بعد , فرمانده سپاه پاسداران خميني , محسن رضايي , در نماز جمعه 30 تير 1365 در تبريز , شكست دهها طرح و توطئه تروريستي طي 5 سال گذشته عليه جان مسعود رجوي را اينچنين توجيه كردكه :

« شما ميتران (رئيس جمهور فرانسه ) را بخواهيد ما دست و پابسته او را تحويل ميدهيم , اما رجوي 10 برابر ميتران حفاظت ميشود »

– پاسدار محسن رضايي دقيقاً گفت : « چرا اينهمه ماشين ضد گلوله به اوداده اند ؟ چرا اينهمه پليس امنيتي رد مي شدند ؟ …. عده اي از رزمندگان لبنان و جاهاي ديگر ازراههاي مختلف پيام ميدادند, يك صحبتي ميكردند , ميگفتند بابا , شما ميتران را بخواهيد , ما دست و پا بسته او را تحويل ميدهيم , اما رجوي 10 برابر ميتران حفاظت ميشود ….. »

نشريه مجاهد به تاريخ اول مرداد 1381 از 26 طرح مشخص براي ترور رهبر مقاومت ايران در فرانسه نام برده است .

در چنين شرايطي بود كه شوراي ملي مقاومت در اجلاس فوق العاده روز 23 ارديبهشت 1365 , يك هفته پس از آخرين باري كه عوامل رژيم با حمايت سرويسهاي فرانسوي براي حادثه سازي به اطراف اقامتگاه آمدند, به‌اتفاق‌آرا تصميم گرفت كه مسئول شورا به‌منظور خنثي كردن توطئه‌هاي رژيم خميني و براي سازمان‌دادن نيروهاي نظامي مقاومت، به جوار خاك ميهن دركشور عراق عزيمت كند.

سرانجام آن عزيمت ،در روز17 خرداد1365 صورت گرفت. به ياد بياوريم كه اولين شادكامي و ميمنت آن عزيمت، به كام ملت ايران چكيد. و آن بسته شدن تنور جنگ ضدميهني خميني خواسته بود. چرا كه آن عزيمت در قدم نخست، زمينه ساز تاسيس ارتش آزاديبخش و« زهر خوردن » خميني و آتش بس در جنگ ضد ميهني شد.جنگي با يك ميليون كشته و دو ميليون معلول و مجروح و 50 شهرسوخته با چند ميليون آواره. جنگي كه رفسنجاني در 18 مرداد 1370 در نماز جمعه دربارة آن گفت : جنگ بدون هيچ اغراق حدود هزار ميليارد دلارخسارت داشت وحدود يك قرن در آمد نفت را در آن مايه گذاشتيم ….

به اينسان، يكربع قرن پيش , تنها اين مقاومت ايران بود كه به تنهايي در برابر جنگ طلبي جنون آميز خميني سينه سپر كرد .

آن عزيمت، در گامهاي بعد، مشعلها و پرچمهاي مقاومت و نبرد براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه را با دستان ارتش آزادي، فراروي دلهاي اميدوار ملت ايران روشن نگاه داشت. مشعلي كه نور آن سراپاي تاريكخانة ولايت را به هراس انداخته، آري، آن شعله ها كه رهبر مقاومت با عزيمت به عراق، در كوهستان مقاومت و پايداري برافروخت، همچنان تا روز سرنگوني پرتوافشاني ميكند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر