۱۳۹۴ آذر ۲۲, یکشنبه

دکتر ملکی و پیروان امام رذالت پیشگان



به قلم محمد اقبال

به دنبال حمله جنایتکارانه رژیم پلید ولایت فقیه از طریق مزدورانش در عراق به کمپ لیبرتی با هشتاد موشک در شبانگاه 7 آبان 1394 که 24 شهید و دهها مجروح برجای گذاشت و بخشهای زیادی از کمپ مجاهدین خلق در عراق را منهدم کرد، موضعگیریهای متعددی در محکومیت این حمله و عاملان آن صورت گرفت. این موضع‌گیری‌ها طیف گسترده یی را دربرمی گرفت. از پارلمانترها، مقامات و شخصیتها و احزاب خارجی تا جریانات و شخصیتهای ایرانی و اعضا و هواداران دور و نزدیک مقاومت.
در این میان آنچه این بار بیش از دفعات قبل بسیار جلب توجه می کرد موضعگیریهایی بود که از داخل کشور به ویژه از داخل زندان و به‌طور خاص از سوی افرادی که خود زیر اعدام بودند، در محکومیت این حمله و در حمایت از اشرفیان در لیبرتی صورت می گرفت. موضعگیریهای شخصیتهای ملی و اقلیت های مذهبی و جوامع صنفی و دانشجویی و هواداران مقاومت و مجاهدین در سراسر ایران و همچنین موضعگیریهای مادران قیام و مقاومت در حمایت از فرزندان جان برکفشان در لیبرتی این بار سقفی نو از تبلور پایگاه مردمی مجاهدین در داخل کشور درانداخته بود.
این موضع‌گیری‌ها با این‌که قلب حاکمان و خونخواران ارتجاع در ام القرای تروریسم را نشانه رفته بود اما گویی بیش از آن به مزدوران اطلاعات آخوندی در خارج کشور خورده بود. شاید در نگاه اول کمی عجیب جلوه کند اما وقتی به کنه مطلب پی ببریم امری خواهد شد بسیار قابل فهم: آخر برای این فضولات خواران ارتجاع از جمله شاعرک پلید فضولات خوار و ماماچه پلیدک و توابک تشنه به خون و آن «دو عضو سابق شورا» خیلی سوختن داشت که در حالی که این مزدوران اطلاعات آخوندی با پز اپوزیسیون نمایی در کمال آزادی در خارجه بدون پرداخت هیچ قیمتی و البته با دریافت بهای خدمات خود از وزارت بدنام مشغول فحش دادن به مقاومت و مجاهدین هستند و همچون امام رذالت پیشه و دجالشان مدعی هستند که مجاهدین در لیبرتی خودشان خودشان را می کشند و خودشان وسایل شلیک موشک به خودشان را فراهم می کنند، آری در چنین وضعیتی، مثلا مادران قیام، یا زندانیان دربند با ذکر اسم و رسم با پرداخت بیشترین بها و پذیرش بالاترین ریسکها حمله به لیبرتی را محکوم کنند و بیشترین حمایت خود را از مجاهدان راه آزادی مردم ایران به صورت علنی و با صدای بلند اعلام دارند. حمایتها در سایتهای مقاومت موجود است و ذکر حتی خلاصه یی از آنها در این مختصر نمی گنجد.
اما در اینجا لازم می بینم دو نمونه از دریدگی پلیدکان اطلاعات آخوندی در برابر موضعگیریهای آن عزیزان در زیر حاکمیت آخوندی را که نشان از سوزش بسیارشان دارد، ذکر کنم. بقیه موضع‌گیری‌ها در سایتهای همان مزدوران و به‌طور خاص سایت ایران اینترلینک اطلاعات آخوندی موجود و قابل‌دسترسی و مراجعه است.
مقدمتا لازم است اشاره کنم که در حالی که موشک باران مجاهدان بی سلاح در زندان لیبرتی به عنوان جنایت علیه بشریت، با موج محکومیت داخلی و بین المللی روبرو شده بود، در تجمع هفتگی روز شنبه 16 آبان 1394-7 نوامبر 2015 خانواده‌های زندانیان سیاسی و مادران شهدای قیام و مقاومت در برابر زندان اوین، با حضور دکتر محمد ملکی اولین رییس دانشگاه تهران بعد از قیام سال 1357 و نیز خانواده‌های شهدا و زندانیان سیاسی، ضمن این‌که خواهان آزادی فرزندان زندانی و نیز زندانیان سیاسی شدند، دکتر ملکی و سایر شرکت کنندگان در تظاهرات و تجمع پلاکاردی در محکومیت حمله به لیبرتی و کشتار ساکنان بیدفاع آن را حمل می کردند.
به دنبال انتشار گسترده این خبر و عکسها و فیلمهای آن، گرا دهنده به اطلاعات آخوندی عاطفه اقبال (حیوان لیبرتی، ماماچه پلیدک) که بسیار به درج و پخش هرگونه اطلاعاتی از نقل و انتقال ساکنان لیبرتی علاقه دارد و همزمان با سایتهای همین وزارتخانه بدنام اسامی افراد انتقالی از لیبرتی به آلبانی را حتی قبل از انتقال آنها درج می کند و دقیقا همسو با ارگانهای اطلاعاتی رژیم پلید خمینی به شدت در تلاش است تا اسامی مجروحین هر حمله یی را بلافاصله دربیاورد تا بشود در حمله بعدی با درآوردن مکانهای مورد اصابت قبلی محل استقرار آنان، نشانه گیریهای دقیقتری صورت گرفته و تلفات بیشتری از ساکنان گرفته شود، بله، این ماماچه پلیدک که معلوم بود به شدت از موضعگیریهای زندانیان دربند و مادران قیام و مقاومت و به ویژه موضع‌گیری دکتر ملکی گزیده شده است، طی مطلبی با عنوان «نمایشنامه چند پرده ای!» که در سایتهای اطلاعات آخوندی بازنشر شد خطاب به دکتر ملکی از جمله نوشت:
«کشتار و قتل انسانهای بی دفاع در هر کجا و توسط هر کس که باشد محکوم است. جا به جا نکردن انسانها از محلی که قتلگاهشان شده، محکوم است… عده ای در کمپ لیبرتی بدون سلاح و بدون دفاع بعنوان گوشت دم توپ نگهداری می‌شود. منفعت هیچ کدام از طرفها ایجاب نمیکند که آنها جا به جا شوند! رژیم جمهوری اسلامی اساسا میخواهد تا نفر آخر نابود شوند… مجاهدین که اتفاقا این انسانها، اعضای خودشان هستند و باید بیش از هر کس دیگر تمام امکاناتشان را بسیج نجاتشان کنند، نه‌تنها هیچ آکسیونی برای تسریع خروج آنها از عراق تشکیل نمی دهند! بلکه بجای آن یقه هر کس که در رابطه با این انتقال حرفی می زند و یا قدمی برمیدارد را گرفته اند و فقط همه را مزدور وزارت اطلاعات میخوانند!…».
مغلطه آشکار ناشی از سوزش را ملاحظه می کنید؟: با این استدلال همه کشتارها در طول تاریخ یک «نمایشنامه چند پرده یی!» بوده است؛ مثلا جنگ ویتنام چند پرده داشته، یک پرده امپریالیستها و مهاجمین که ویتنام را مورد حمله قرار می دادند و هر روز با ناپالم بر سرشان بمب می ریختند و طرف دیگر کسانی که باید بیشتر از همه دلشان به حال ویتنامی ها می سوخت یعنی ویت کنگها و دولت ویتنام شمالی، هیچ کاری برای نجات جان آنها نمی کردند!!!
قتل عام 67 هم چند پرده داشته است، کسانی که در درون زندان بوده اند و با ایستادگی بر سر مواضع خود باعث شده اند که رژیم آنها را اعدام کند و البته رژیم هم که آنها را اعدام کرده»!!!… و مثال تاریخی در این زمینه بسیار است.
مزدور دیگر اطلاعات آخوندی با نام م.ت. اخلاقی که معلوم بود از موضع‌گیری دکتر ملکی سوخته و گزیده شده است، در مطلبی با عنوان «دزدی به سبک امام رذالت پیشگان» در سایت تواب تشنه به خون ایرج مصداقی موسوم به ”پژواک ایران”، از جمله نوشت:
« تلویزیون”جماعت رجوی” بخش کوتاهی از فیلم طولانی تجمعات خانواده های زندانیان سیاسی را که از ماه های گذشته … در برابر زندان اوین یا در دیگر نقاط تهران برگزار می شود را با آب وتابی خاصّ وبا انتخاب برخی از تصاویر این تجمع”همیشگی”… نشر داد… [این] تلویزیون… طی ماه‌ها از برگزاری این تجمّع در اخبار خویش هیچ اشاره ای به آن نکرده است ».
مزدور نامبرده که به‌دروغ می‌گوید سیمای آزادی هیچ اشاره‌ای به اخبار تجمعات خانواده‌های زندانیان سیاسی نکرده [که بارها اشاره‌کرده و آرشیو اخبار سیمای آزادی موجود و قابل‌دسترسی است] به‌طور خلاصه رطب و یابس را به هم می‌بافد تا به خواننده تفهیم کند که در داخل ایران هیچ‌کس مجاهدین و کمپ لیبرتی را نمی‌شناسد و تمامیت موضع‌گیری‌ها در محکومیت حمله موشکی به لیبرتی و حمایت از مجاهدین خلق را لوث کند.
و اکنون این خود دکتر محمد ملکی است که با پذیرش بالاترین ریسک در مراسم خاک‌سپاری مادر مجاهد مهری جنت پور (مادر داعی) فریاد می‌زند:
[چه بگویم] در وصف این بزرگ و این زنی که در طول زندگی‌اش واقعاً زینبی زیست و فرزندانی تربیت کرد و تحویل جامعه داد… نه‌تنها فرزندان [خودش]، بلکه خیلی از این بچه‌هایی که امروز آن‌طرف مرز هستند زیر موشک هستند. زیر هزاران گرفتاری هستند و مشکلات… ولی مثل کوه ایستاده‌اند این‌ها فرزندان این مادر هستند… ۵۰ سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند… مگه می‌شود؟
یاد یک‌جمله‌ای افتادم از […] منتظری …در نامه‌ای به خمینی که نوشته بود مطمئن باشید که با کشتار فکر از بین نمیره. این‌همه کشتید این‌همه زدید این‌همه بریدید.
تیر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی این‌ها کافی نیست با موشک، ۸۰ موشک، فکر کردی همه‌چیز رو از بین می‌بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ‌تر خواهد شد».
بفرمایند مزدوران پلید وزارت بدنام، ببینیم حالا دیگر چه نصیحتی دارند و چه خواهند گفت. البته برای این‌که مواجب قطع نشود همیشه باید حرفی برای گفتن وجود داشته باشد… چه‌بسا بگویند دکتر ملکی هم مغزشویی شده است … و «اعدام باید گردد»!! و باعث این کار هم مجاهدین هستند که با به کشتن دادن اعضای خود در کمپ لیبرتی باعث شدند که او این موضع‌گیری را بکند… بفرمایید منتظریم

۱۳۹۴ آذر ۷, شنبه

شانزدهم آذر و مشابهت های تاریخی






16 آذر و مشابهت ها ی تاریخی




بنای یادبود بنو اون زورگ مقابل اپرای برلین
در شرایطی که رژیم جنایتکار آخوندی بار دیگر میرفت تا وطن فروشی دیگری را تکرارکند، قانونمندی تاریخ صحنه هایی را تکرار کرد که گویی نیم قرن پیش است و در مداری بالاتر وقایعی تکرار میشوند. گویی در تونل زمان به گذشته رفته ایم یا در گذشته ایم و نیم قرن به آینده آمده ایم.
 روز شانزدهم نوامبر روحانی میخواست ، نقش ریاکارانه دیگری را بازی کند ولی به علت جنایات تروریستی فرزندش داعش در پاریس این سفر به زمانی نا معلوم به تعویق افتاد. اگر رژیم آخوندی را درست شناخته باشیم و ماهیت یکسان عملکرد ضد مردمی مثلث این رژیم و مزدوران آن و مماشات گران را درست درک کرده باشیم این تونل زمان را بهتر درک میکنیم. به نیم قرن پیش برویم و ببینیم این صحنه ها درنیم قرن پیش چگونه بود.
درمسیر خود به گذشته یعنی به 16 سال پیش میرسیم نگاهی کوتاه می اندازیم و رد میشویم. سال 1376 (1998)است و خاتمی جنایتکار با لبخند وعوض کردن رنگ عبا با همان قصدی که شاه در 48 سال پیش داشت برای معامله کثیف دیگری به آلمان و فرانسه سفر کرده است. ایرانیان آزاده با تظاهرات و افشاگریها، معامله و مماشات با این رژیم تروریست را محکوم و افشاء میکنند. همه جا در مقابل او ظاهر میشوند و با تخم مرغ گندیده و شعارهای مرگ برخاتمی از او استقبال میکنند. بیشتر به عقب میرویم.
1346(1967) 48 سال پیش در تونل زمان
شاه و فرح به دعوت رئیس جمهور آلمان به این کشور آمده اند. دراین شرایط  14 سال است که کودتای آمریکائی علیه حکومت قانونی دکتر مصدق را پشت سر گذارده و پس از رفرم باصطلاح انقلاب سفید، به شدت می کوشد تا تصویر یک حکومت موفق در توسعه و پیشرفت را از خود در جهان ارائه دهد. آمریکا هم خودش میداند چه بلایی برسر ملت ایران آورده. پیرکفتاراستعمار انگاستان هم که به چپاول قبلی خود رسیده است. سایر کشورها هم ازجمله آلمان و فرانسه بدنبال منافع خود هستند و چنین تبلیغاتی را دامن میزنند. اما فعالیت های دانشجویان ایرانی در اروپا مبنای وقایعی است که چشم جهانیان را نسبت به ماهیت واقعی این رژیم باز میکند. در این میان وجدانهای انسانی آلمانیها بخصوص دانشجویان آگاه و با شرف این کشور نقش بسزائی دارد. نقشی که امروز شخصیت های سیاسی  جهان دربرخورد با رئیس جمهور برگزیده مقاومت دارند. اما مبنای اصلی حرکت، دانشجویانی هستند که درمسیر زمان،

در14 سال پیش (1332شمسی یا 1953میلادی) طی مبارزات دانشجویی سه شهید تقدیم خلق کرده اند.
دانشجوی شهید آلمانی بنو اون زورگ  (1967) 

سه دانشجوی شهید 16 آذر
دوازدهم خرداد سال 1346 (دوم ژوئن 1967 ) است و دولت آلمان از محمدرضاشاه استقبال بعمل میاورد، دانشجویان ایرانی علیه حضور شاه در آلمان تظاهرات اعتراض آمیزی براه انداخته اند. دانشجویان آگاه آلمانی و وجدانهای اگاه نیز با آنان همدردی و کمک میکنند. این تظاهرات به درگیری با پلیس انجامید یک دانشجوی آلمانی بنام بونه اون زورگ به شهادت رسید.


سفرمان را در تونل  زمان ادامه میدهیم تا این وقایع را از نزدیک مشاهده کنیم. دولت آلمان برنامه های مهمی برای بازدیدهای شاه تدارک دیده است، با وجود این موج عظیمی از اعتراض ها و تظاهرات علیه سفر شاه به راه افتاده است. در تونل زمان چند روز به عقب بر میگردیم.
در 6 خرداد 1346 (27 مه 1967)
دانشجویان ایرانی در کنار دانشجویان آلمانی، در شهرهای هامبورگ، کیل، برانشوایک، برلن غربی، فرانکفورت، آخن، بن، ماربورگ، فرایبورگ و چند شهر دیگر جلساتی ترتیب داده اند. در این جلسات که با شرکت دکتر هانس هلدمن، وکیل کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و نیز با حضور ناظر کمیسیون سازمان عفو بین الملل، موضوع سفر شاه به آلمان و وضعیت ایران و مساله سرکوب و اختناق حاکم در این کشور مورد بحث و گفتگو قرارمییگیرد. نقش تک تک کسانی که در این جلسات شرکتت میکنند سالها بعد مشخص میشود.
جلسه را میگذاریم وبه حاصل تصمیمات آن جلسه و چند روز بعد آن برمیگردیم.
شاه در دومین روز اقامتش در بن، تاج گلی روی آرامگاه قربانیان فاشیسم میگذارد.( رژیم ملاها آنقدر آبرو باخته شده است که چنین مدره نمائی هایی را هم نمیتواند بکند. به واکنش رژیم در مقابل جنایات داعش در پاریس بنگرید) دانشجویان ایرانی و آلمانی که در برابر آرامگاه به تظاهرات برخواسته اند، پس از پایان مراسم رسمی، دو تاج گل روی آرامگاه قربانیان فاشیسم میگذاردند که روی آنها نوشته شده : "به یادبود قربانیان رژیم شاه".
( عکس مراسم بزرگ  داشت قربانیان تروریسم در سال 2015 )

1 ژوئن 1967
به دعوت «کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی» که تشکلی از دانشجویان ایرانی مقیم اروپا و امریکا بود، «انجمن دانشجویان سوسیالیست آلمان» هم به این اعتراض ها می پیوندد و در نتیجه ديدار شاه از موزه‌اي در مونيخ به دليل تظاهرات صدها دانشجوي ايراني و آلماني لغو میشود. وقتي پليس اقدام به بازداشت تظاهركنندگان میکند، دانشجویان  اتومبيل پليس را محاصره کرده و دانشجویان بازداشت شده  را آزاد میکنند.

برای بازدید شاه ایران محل هایی در نظر گرفته شده بود، اما قبل از ورود وی تظاهر کنندگان در آنجا مستقر شده وآنجا را محاصره کرده اند. و با وجود تلاش پلیس در متفرق کردن تظاهر کنندگان، برخی دیدارهای شاه تقریبا غیر قابل انجام و یا دست کم مختل میگردد. ساواک شاه  تعدادی از خودفروختگان را بسیج کرده است تا با تظاهرات دانشجویان مقابله کنند. (رژیم ملاها  نتوانست چنین بسیجی را با همه بودجه و هزینه ای که برای وزارت اطلاعات اش مصرف میکند، علیه تظاهرات و آکسیونهای مقاومت ایران انجام دهد ولی چاقوکش هایش مشابه چنین اعمالی را انجام دادند که فقط خود را رسوا کردند)

ساواک با آوردن ماموران چماق بدستش که به ایرانیان هورا کش معروف شده اند به جان دانشجویان مخالف می افتند. در این حادثه چند نفر از دانشجویان مجروح شدند. خبر حمله هورا کشان به دانشجویان در سراسر آلمان میرسد. دانشجویان مقاوم از پای نمینشینند. هر کجا شاه میرود از قبل تظاهر کنندگان آنجا هستند.

این اعتراض ها و تظاهرات که عموما به وسیله اتحاد سوسیالیستی دانشجویان آلمان و با شرکت فعال کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی تدارک می شود، هر روز اوج بیشتری می گیرد و در بیشتر موارد نیز به خشونت منجر میشود و به زد و خورد میان پلیس و تظاهرکنندگان تبدیل میگردد.

2 ژوئن 1967
درروز دوم ژوئن(12 خرداد1346)، تظاهرات به اوج خود رسیده است. در مرحله اول چند هزار دانشجوي ايراني و آلماني در طول ديدار شاه از عمارت شهرداري برلين بزرگترین تظاهرات پس از جنگ جهانی دوم را راه انداخته اند. شعارآنها اینست: "شاه را بر ضد ملت ایران مسلح نکنید". دامنه تظاهرات علیه آنها هر آن گسترده تر می شود و نیروهای پلیس قادر به کنترل اوضاع نیستند. با این حال شاه با اصرار و نشان دادن سرسختی و خونسردی، سعی دارد همه برنامه های خود را اجرا کند.
 





در عصراین روز جلوي ساختمان اپراي برلين جايي كه شاه براي ديدن كنسرتي از آثار موتزارت به نام «فلوت سحرآميز» می آید، بار ديگر تظاهرات برپا است. این بار دانشجویان آلمانی به نفع دانشجویان ایرانی و بر ضد ماموران هوراکش ساواک، دست به تظاهرات وسیعی زده اند. پلیس آلمان هم تعداد بسیار زیادی پلیس برای جلوگیری از این تظاهرات بسیج کرده است. راستها و فاشیستها هم بکمک هورا کشان آمده اند.


در جریان این تظاهرات، پلیس با خشونت کم نظیری تظاهرکنندگان را مورد حمله قرار میدهد. پلیس  تعداد زیادی را دستگیر کرده است. به ادعای مقامات مسئول، کلانتری ها و بیمارستان ها پر از دستگیرشدگان و مجروحان حادثه دوم ژوئن هستند. صدها تن از افراد پليس برلين سعي در پراكنده ساختن تظاهركنندگان دارند، اعضاي يك گروه راستگرا به جمع دانشجويان يورش میبرند و اوضاع از كنترل خارج میشود. برخلاف معمول، پلیس ناگزیر به تیراندازی میشود. درجریان این تیر اندازی یکی از دانشجویان آلمانی هدف گلوله قرارمیگیرد و کشته میشود.

این دانشجوی المانی" بنو اونه زورگ" نام دارد. متولد هانوور و دانشجوی رشته زبان‌های رمانس و مطالعات فرهنگی آلمانی در دانشگاه آزاد شهر برلين است. تظاهرات ژوئن 1967 نخستین تظاهراتی بود که او در آن شرکت می‌کرد.
پیرو اعلام مرگ بنه اونه زورگ،
دانشگاه های برلن غربی اعلام یک هفته اعتصاب کردند و سناتور امور داخلی و شهردار برلن از مقام خود استعفا دادند.

ویلی برانت وزیر امور خارجه آلمان اعلام کرد که "ما در برنامه دعوت های آتی روسای دول تجدید نظر خواهیم کرد.
3 ژوئن 1967( 13خرداد 1346)

  هنگام ورود شاه به هامبورگ، تظاهرات عظیمی برپا است و دانشجویان با بازوبندها و پرچم های سیاه در آن شرکت کرده اند. پلیس خطاب به شرکت کنندگان که شماری از آنان را اعضای کنفدراسیون تشکیل می دادند، اعلام کرد که چنانچه متفرق نشوند از آلمان اخراج خواهند شد.
 موضوع سفر شاه به آلمان و رخدادهای پس از آن، تا مدت ها موضوع بحث محافل سیاسی است. بر همین پایه، هنگامی که دولت آلمان به خاطر تظاهرات مونیخ و برلن از شاه عذرخواهی کرد، موج دیگری از اعتراضات محافل دانشجویی این کشور را فرا گرفت.
چند روز پس از بازگشت شاه به ایران، مظفر مالک سفیر ایران در آلمان فدرال، از مقامات آن کشور خواست تا تظاهرکنندگان را مجازات کنند....
رئیس سازمان جوانان حزب سوسیال دموکرات آلمان با اشاره به درخواست سفیر ایران گفت: "ما در ایران زندگی نمی کنیم".
رئیس کمیسیون داخلی مجلس آلمان نیز با اشاره به اینکه درخواست سفیر ایران خود موجب اغتشاش های تازه ای شده است، اعلام کرد: «آیا یک کشته کافی نبود؟
شماری از شخصیت های آلمانی به تجدید نظر در نقش و عملکرد خود وادار شدند، شخصیت هایی که دارای نفوذ فراوانی در جامعه بودند.هاینریش آلبرتس شهردار اسبق برلن غربی که به هنگام سفر شاه به آلمان، مقدم "میهمانان عالیقدر سنای برلن" را گرامی داشته و مخالفان را تهدید به رفتار قاطعانه پلیس کرده بود، چندی پس از کشته شدن بنه اونه زورگ از مقام خود استعفا داد. او همچنین از کلیه سمت های خود در حزب سوسیال دموکرات آلمان دست کشید. آلبرتس از آن پس همه کوشش خود را وقف کمک به تحقق خواسته های دانشجویان ایرانی، جنبش حق طلبانه و دموکراتیک کرد...".
اونه زورگ، نمادی از همبستگی دانشجویان ایرانی مقیم خارج و جنبش دانشجویی آلمان بر علیه استعمار جهان اول و استبداد حکومت های وابسته به استعمار در جهان سوم شد. کشته شدن این دانشجو، فصل تازه ای در جنبش دانشجویی ازوپا و حتی تاریخ آلمان بعد از جنگ جهانی دوم گذارد. او اولین قربانی جنبش دانشجویی آلمان در همبستگی با جنبش دانشجویی ایران بود و پس از وی، رهبر این جنبش، رودی دوتچکه، به دومین قربانی این جنبش بدل گردید. وقت ما در تونل زمان تمام شده است. به امروزدر سال 2015 میلادی (1394شمسی) بر گردیم. تاریخ در مداری بسیار بالاتر همچنان نبرد حق و باطل را تکرار میکند.
کشته شدن یک دانشجوی آلمانی مخالف و معترض شاه ایران، بنا بر همه تحقیقات و شواهد، سرآغاز جنبش ها و شورش های بزرگ دانشجوئی 1968 و جنبش های موسوم به " خارج از پارلمان" و سر انجام تشکیل گروههای تروریستی نظیر " بادر ماینهوف" شد که نظام های آزاد اروپا را به ستوه در آورده بودند. قطعا تاریخ و جامعه دارای قوانین خدشه نا پذیری است که اگر ما هنوز انرا کشف نکرده ایم ولی به تجربه میتوانیم بگوئیم صبح پیروزی نزدیک است.این رژیم هم  به تجربه تاریخ بزودی  سقوط خواهد کرد اما نکته مهم اینستکه بدانیم  تاریخ بطور خود به خودی تکرار نمیشود بلکه تاریخ سازان،  تاریخ را در شکوهی بالاتر تکرار میکنند. به گوشه کوچکی از این تجربه نیم نگاهی میا ندازیم. آنانکه تاریخ حقوق بشر را با خون خود مینویسند. ناوهای هواپیما بر را نیز با پایداری در خط درست با ایستادن در مقابل بمبارانها، هجومهای وحشیانه وزرهی  و موشک باران اینچنین بدست میاوردند. اگر درآن روزها شهادت بنو اون زورگ چنین تأثیری را در جامعه آلمان داشت، طبیعی است به حکم همان قوانین خدشه ناپذیر، ناو هواپیما بر رافائل فرانسه را نیز همین دستان خالی گسیل دارد تا دست های ملایان جنایتکار را که از آستین داعش در سوریه  بیرون آمده است قطع کند.
در تونل زمان گویی از 16 آذر 1332 تا12 خرداد 1346 وتا 18 تیر 1388 راه زیادی نیست.




۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

راه مبارزه واقعی با تروریزم


 خطر دخالتهای رژیم درعراق هزار بار از خطر اتمی رژیم بیشتر است.
  

   ”امروز، قلبهاي ما براي ملت فرانسه خون چكان است.

 مردم ايران عميقا تلخي اين جنايات را احساس ميكنند.
 در اين لحظات سخت، مردم ايران ميتوانند               با مردم فرانسه احساس همدردي كنند و در غم آنها 
شريك باشند چرا كه در 37 سال گذشته آنها تحت يك 
ديكتاتوري تروريستي مذهبي رنج برده اند كه 
پدرخوانده داعش ميباشد

 تهاجم موشکی رژیم به لیبرتی نوامبر2015 
عملیات تروریستی در  پاریس نوامبر 2015

هيچ صلح و سازشي با چنين موجوديتي نميتواند باشد. تجربه نشان داده است كه سازش با تروريستها، افراطي گراها، و بنياد گراها، يك دستور كار فاجعه آميز ميباشد. اينكار، آنها را تشجيع و ترغيب ميكند كه به جنايتهاي خود حتي با شدت بيشتري ادامه دهند.( فسمتی از پیام مریم رجوی )



http://iranasrar.blogspot.de/2015/11/blog-post_78.html

۱۳۹۴ آبان ۲۹, جمعه


رژیم جهنم ساز
تصاویر موشک باران لیبرتی  دل هر بیننده را میلرزاند. بویژه وقتی که بداند این موشک باران علیه یک کمپ پناهندگان بی سلاح انجام شده است.


 وقتی به تلاشهای سازنده ای که ساکنان لیبرتی برای تبدیل مخروبه قبلی لیبرتی به وضعیت جدیدی که قبل از بمباران تبدیل شده بود، نظر بیافکنیم این تخریب معنای سمبولیک دیگری پیدا میکند.

با در کنار هم گذادرن این تصاویر زبان گویایی به سخن در میاید که با گفته و نوشته نمیتوان آنرا نشان داد.
 این تصاویر از هزار لغت و مقاله بیشتر سخن میگویند. این، عملکرد یک رژیم ضد سازندگی و ویرانگررا نشان میدهد.
عملکرد رژیم خمینی که از همان روز اول، کاری جز اعدام و زندان و شکنجه و ترور و جنگ و ویرانی نداشت.
ودر مقابل نشان دهنده پیشتازان خلق است که کاری جز سازندگی، آبادی، صلح و دفاع از محرومان و شکنجه شدگان نداشته و ندارند.
زهر آتش بس را به حلقوم امام جنایتکاران ریختند.
ایران را از جنگ خانمانسوزی که هیچکس جرأت نداشت از پایان آن دم بزند، نجات دادند.
اشرف را از یک بیابان بی آب و علف به یک بهشت تبدیل کردند.
مزدوران رژیم آنرا از یک بهشت به ویرانه ای تبدیل کردند.
 مجاهدان، لیبرتی را از یک ویرانه به یک کمپ تبدیل کردند.
 آنهم با محاصره شدید و نداشتن امکانات اولیه، فقط با کار و ابتکار.
امّا رژیم ویرانگر آنرا به چنین مخروبه ای تبدیل کرد.
 رژیم عقب مانده خمینی علیرغم داشتن بهترین امکانات سازندگی که کمترین آن سرمایه فراوان  و امکانات طبیعی و نفت وسایر معادن بود کشور را به ورطه چنین ویرانی ای کشانیده است.
خامنه ای، چند صباحی در دفاع از ساختن بمب اتم میگفت، اتم را برای مصارف پزشکی و ایجاد انرژی برق میخواهیم. به این آخوند شیّاد و هم پالکی هایش باید گفت، نمیخواهد کسی را سالم کنی اینهمه آدم سالم را به قتل نرسان و اینقدرجوانان سالم را بیمارنکن و به قتل نرسان.

این رژیم حتی بهشت را هم به جهنم تبدیل میکند.


بهشت سازان را میدزدد و آنان را در جهنم خود میکُشد. ولی مجاهدین دوباره بهشت را برای خلق خود به ارمغان میاورند.


تاریخ گواهی میدهد، کسانی که بارها از از خانه و دیار خود بناحق رانده شدند، از شکنجه و زندان و داس و تبر وگلوله و موشک باران نترسیدند و در سخت ترین شرایط صبر و مقاومت پیشه کردند و از بیابان شهر ساختند و از ویرانه ها عمارت بنا کردند، بالاترین انگیزه و صلاحیت برای ساختن ایرانی آباد و آرمانی را دارند و این ها را نه در حرف و شعار بلکه در واقعیت و عمل به اثبات رسانده اند. خامنه ای هرگز قادر نیست این سرمایه های خلق را نابود کند این سنت تاریخ است و وعده خداست که بارها با صریحترین نص در قرآن آمده است " و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون" و برای مجاهد خلق هیچ رزق و روزی ای بهتر از آگاهی خلق و آبادی و آسایش مردم نیست. آرمانی که اراده کرده اند وبدون تردید در همان اولین قدم به آن رسیده اند. مجاهدین بارها به پیروی از رهبرشان به صراحت گفته اند  اگر آزادی خلق در گرو پرداخت جانهایمان است ای گلوله ها بگیریدم.
اعدام و موشک باران جز بر محکومیت و گناهان بی حد خامنه ای و مزدوران و همدستانش نمی افزاید. وبه خامنه ای میگوئیم تو نمیتوانی فروغ خاندان نبوت را خاموش کنی. اگر حسین ها را کُشتی بدان مهدی ها پرچمدار اوهستند وجهان از حجت هدایتش خالی نخواهد ماند. همانگونه که موشک ها بالاترین و آخرین سلاحتان برای نابودی مجاهدین بود شما هم آخرین جرثومه های تاریخی باقیمانده از ارتجاع چند هزار ساله هستید که بزودی به اسلاف پلید خویش میپیوندید و جز لعنت و نفرین ابدی نصیبی نخواهید داشت.