۱۳۹۵ فروردین ۱۲, پنجشنبه

حسن روحاني اصلاح طلب نيست

روزنامه اتريشي دي پرسه Die Presse
31 مارس 2016

رئيس جمهور فعلي ايران از مدت زمان طولاني يك مقام كليدي رژيم تهران و بدين ترتيب نماينده يك نظام بيرحم مذهبي است
بقلم ناهيد همت آبادي

اين هفته قرار بود حسن روحاني، رئيس جمهور جمهوري اسلامي ايران از اتريش ديدن كند. با دانستن آنچه من از روحاني ميدانم، او  ميخواست تلاش كند يك چهره آرام و «مدره» از تئوكراسي حاكم بر ايران و اينكه او دارد تلاش ميكند كه مسايل را ارتقاء دهد ارائه كند. او ميخواست اتريشيها باور كنند كه او نوع ديگري از رهبري را در ايران نمايندگي ميكند. من اما بعنوان يك هنرمند ايراني – اتريشي (خواننده اپراي دولتي تهران) ميدانم كه روحاني يك تصوير دروغين نقاشي ميكند (ارائه ميدهد).
من 30 سال پيش مي بايست همراه با همسرم كشورم را ترك كنم و اكنون در وطن دوم ام وين ساكن هستم. همسرم – پروفسور بهرام عاليوندي – كه در اين اثني فوت كرده است، يك نقاش برجسته در ايران و اتريش بود كه سبك جديدي  را در نقاشي ايجاد كرد. او به دريافت جوايز و ديپلم هاي افتخاري در اروپا و آمريكا نايل آمد.
هر دوي ما در  قيام ملي 1979 كه ديكتاتوري شاه را سرنگون ساخت، نقش فعالي داشتيم. بسياري ديگر از هنرمندان نيز نقش مهمي ايفا كردند چرا كه همه نياز عاجل به آزادي كه بخش اعظم جامعه ايران از آن محروم بودند را حس ميكرديم. هدف و آرزوی همه ما استقرار دمكراسي بود كه براي همه و بخصوص  هنرمندان  میتوانست گشايشي جديد در تمامي عرصه های آزادی و خلاقیت باشد.
اما با سلطه بنيادگرايان و استقرار تئوكراسي اين بهار نورسیده بسرعت به پاييز و زمستان سرد و سیاه تبديل گرديد و  ابري تيره بر کشور ما چیره شد. 
هنرمندان و روشنفكران هميشه اولين قربانيان ديكتاتوريها هستند. چرا كه آنها ترويج حقيقت را وظيفه خود ميدانند، تنها در فضای آزادی نیز قادر به خلق آثار هنری هستند.  حكومت آخوندي، به هنرمندان و كسانيكه جرأت ابراز نظر کردند،  اعلام جنگ كرد.
اپراي تهران  نیز  جزو اولين موسسات هنري بود كه قرباني فاشيسم مذهبي گرديده وتعطيل شد زيرا درحكومت آخوند ها صدای زن و تك خواني زنان ممنوع بوده و هنوز هم هست.
هنرمنداني كه حاضر به تمكين در قبال بنيادگرايان نشدند با انواع سركوبها، محروميتها و فشارها روبرو و از کار برکنار شدند. بسياري آنچنان دچار فقر و تنگدستي شدند كه براي امرار معاش به دستفروشي روي آوردند. بسياري زنداني شدند. برخي از نويسندگان و شاعران كه از ابراز عقايد خود دست برنداشتند به قتل رسیدند.
تعداد بي شماري از بهترين هنرمندان ايران مجبور به ترك كشور و رفتن به تبعيد شدند. نهايتا در سال 1983 بعد از اينكه تعدادي از شاگردان همسرم كه از فعالين و هواداران سازمان مجاهدين خلق ايران،  (سازمان اصلي اپوزيسيون و نيروي محوري شوراي ملي مقاومت، ائتلاف نيروهاي اپوزيسيون)  بودند اعدام شدند، من و همسرم كه از هواداران اين جنبش بوديم هم با دو فرزندمان مجبور به ترك ايران و سكني گزيدن در اروپا شديم. 

در طي اين ساليان من در آلمان، اتريش و فرانسه در برنامه هاي گوناگون هنري شركت و قطعاتي از آهنگسازان اروپايي و ايراني را اجرا كرده ام. اما هيچگاه بي عدالتي كه در موطنم اتفاق ميافتد و يا سانسوري كه هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران ديگر در ایران  با آن مواجه هستند، را فراموش نكرده‌ام.
من تلاش زياد هنرمندان و ديگر شهروندان در ايران را  براي پس زدن سانسور چه در كارهاي خودشان و چه در بكارگيري رسانه‌هاي پيشرفته و طرفدار دمكراسي از طريق شبكه‌هاي زيرزميني، سرورهاي نيابتي اينترنتي و غيره را از ياد نبرده ام. مردم  ايران بطور دائم ريسك جدي مي پذيرند تا  ميراث فرهنگي يك ايران آزاد را زنده نگاهدارند. برخي مانند اعضاي سياسي مقاومت،  سازمان مجاهدين خلق ايران،  زندگي خود را بخطر انداخته‌اند تا ايراني بسازند كه در آن فرهنگ بتواند از نهانگاه خارج شود و مردم بتوانند مجدداً از آن لذت ببرند.
جهان فريادهاي مردم ايران و بويژه جوانان و زنان براي آزادي را در سال 2009 ديد و شنيد. متاسفانه دولتهاي غربي بجاي همسويي با فرياد آزاد خواهي آنها، تصميم گرفتند كه دنبال يك معامله سياسي با يكي از بدترين ناقضان حقوق بشر در جهان بروند.
 بدنبال  روي كار آمدن روحاني بعنوان رييس جمهور در سال 2013 و بويژه بعد از  توافق اتمي، عده اي تلاش ميكنند آنرا حركتي به سمت رفرم و گشايش جلوه دهند.
 اما تنها نتيجه عملي رياست جمهوري روحاني سركوب فزاينده عليه ناراضيان و زندانيان سياسي از جمله مجاهدين خلق ايران،  شعرا، نويسندگان، خبرنگاران، فيلمسازان، موزيسينها  و فعالين حقوق زنان بوده است. در دوران روحاني بيش از 2200 نفر اعدام شده اند، تقريبا سه برابر پريود مشابه در دوران رياست جمهوري احمدي نژاد. در همين مدت حمايت تمام عيار ايران از ديكتاتور اسد و قتل عام مردم سوريه ادامه يافته است.
و اين نبايد اصلا تعجب بر انگيز باشد چرا كه روحاني همواره از مقامات كليدي اين رژيم و  در مصدر امور امنيت ملي و ارگانهاي سركوبگر بوده است.
لذا هنگامي كه روحاني به وين، يكي از اصلي ترين پايتختهاي فرهنگي اروپا مي آيد، او مي بايست همانگونه كه واقعا هست ديده شود و با او برخورد گردد: نماينده يك تئوكراسي بي رحم، جنگ طلب. هر چيز ديگري يك حقه بازي و گمراه كننده است.
درباره نگارنده مقاله: ناهيد همت آبادي، يك خواننده ايراني اپرا و عضو شوراي ملي مقاومت است. وي مقيم وين مي باشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر